جدول جو
جدول جو

معنی میشه ده - جستجوی لغت در جدول جو

میشه ده
(نِ سُ لا)
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 24هزارگزی جنوب باختری مهاباد با 251 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میوه دل
تصویر میوه دل
کنایه از فرزند، قرّة العین، درّ
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری مهاباد با 203 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شِدِهْ)
دهی از بخش مریوان شهرستان سنندج. سکنۀ آن 330 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و لبنیات و توتون. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شی شَ / شِ دِ)
مقابل سنگدل. شیشه جان. کنایه از نازک مزاج. (از آنندراج) :
بر آن شیشه دلان از ترکتازی
فلک را پیش گشته شیشه بازی.
نظامی.
از دیدن رویت دل آئینه فروریخت
هر شیشه دلی طاقت دیدار ندارد.
صائب (از آنندراج).
تو شیشه دل ندهی تن به سختی ایام
وگرنه لعل ز کوه و کمر شود پیدا.
صائب (از آنندراج).
من شیشه دلم حوصلۀ سنگ ندارم
دارم سر صلح و جگر جنگ ندارم.
صائب.
، نامرد. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی از دهستان هرازپی است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 100 تن سکنه دارد. این ده معروف به ناصرآباد می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ فِ / فَ)
مخفف مژده دهنده. مژده رسان. (آنندراج) :
باد بدین مژده دلم هرنفس
مژده دهم نیز تو باشی و بس.
میرخسرو (آنندراج).
رجوع به مژده دهنده و مژده رسان شود
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ پَ / پِ)
آن که سفره آرد و گسترد. سفره چی و چاشنی گیر. (ناظم الاطباء). کنایه از سفره چی باشد و آن را در هندوستان چاشنی گیر می گویند. (برهان). سفره چی که در هندوستان به چاشنی گیر شهرت دارد و صحیح شده و اغلب که میده مه، به میم به جای نون، مرادف میده سالار باشد. (آنندراج) :
نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیر
نیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری سبزواران با 240 تن سکنه. آب آن از رود خانه هلیل و راه آن مالرو است. مزرعۀ میان ده پایین جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
نماز یا نماز مغرب یا نماز فجر، بدان جهت که ملائک حاضر میشوند و مزد مصلی را مینویسند، یاملائک شب و ملائک روز حاضر میشوند آن را. (منتهی الارب). نماز یا نماز مغرب یا نماز فجر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ رُ)
می فروش. (ناظم الاطباء) ، ساقی:
پس از سر یکی بزم کردندباز
به بازی گری می ده و چنگ ساز.
(گرشاسب نامه ص 27)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میده نه
تصویر میده نه
سفره چی چاشنی گیر
فرهنگ لغت هوشیار
مشهوده در فارسی مونث مشهود بنگرید به مشهود مونث مشهود، جمع مشهودات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه دل
تصویر میوه دل
کنایه از فرزند است
فرهنگ فارسی معین
از توابع گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی